ادبیات رویکرد تربیتی ( کلاس شیشه ای ) | کلمات هم آوا

ادبیات رویکرد تربیتی ( کلاس شیشه ای )

بر رهگذرت بسته ام از دیده دو صد جوی        تا بوکه تو چون سرو خرامان بدرآیی     

شناخت چند واژه


🌀نقض: شکستن   //   🌀نغز: خوش،نیک


⚪️سنا: نور،ضیا،روشنایی   //  ⚪️ثنا: مدح،ستایش


🔴زلّت: خطا،لغزش  //  🔴ذلّت: خواری


🔵حضر: ماندن در شهر،محل حضور // 🔵حذر: دوری کردن


⚫️محمل: کجاوه ای که بر شتر بندند  // ⚫️مهمل: بیهوده،بی معنی


🔶خوار: ذلیل،حقیر // 🔶خار: تیغ


🔷حزم: دوراندیشی،هشیاری  //   🔷هضم: گوارش غذا


♦️عمارت: آباد کردن،ساختن  // ♦️امارت: امرکردن،فرمانروایی کردن

 

⚠️⚠️ در سوالات املا به ریشه کلمات توجه ویژه شود.

+ نوشته شده در  شنبه یکم دی ۱۳۹۷ساعت 21:59  توسط ملاحسنی  | 

تفاوت در حرکت = تفاوت در معنا

🔽🔽🔽تفاوت_حرکتی_کلمات🔽🔽🔽

در بسیاری مواقع شباهت بین کلمات می تواند مورد سوال قرار گیرد و ما باید دقت داشته باشیم که تفاوت حرکت هم می تواند باعث تفاوت معنایی شود. حواسمان باشد که این کلمات را نباید به جای هم به‌کار برد: ( برخی از این کلمات را با هم مرور می کنیم )

 

۱. اَحیا: زندگان/ اِحیا: زنده کردن
۲. اَخوان: دو برادر/ اِخوان: برادران
۳. اَسناد: جمع سند/ اِسناد: نسبت دادن
۴. اَشعار: جمع شعر/ اِشعار: اطلاع
۵. عُلوی: بلند/ عَلَوی: منسوب به علی
۶. مَقام: درجه، پایه/ مُقام: اقامت
۷. سَفَر: گردش/ سِفر: کتاب
۸. سِهام: تیرها/ سَهام: جمع سهم
۹. نَبی: پیامبر/ نُبی: قرآن
۱۰. مُنکِر: انکار کننده/ مُنکَر: زشت
۱۱. سُموم: جمع سم/ سَموم: بادهای سوزان
۱۲. خُمار: نشئه/ خَمّار: باده‌فروش/ خِمار: روسری
۱۳. غَنا: توانگری/ غِنا: آواز خوش
۱۴. مَلَک: فرشته/ مَلِک: پادشاه/ مُلک: سرزمین
۱۵. اَنگُشت: عضو بدن/ اِنگشت: زغال

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیستم دی ۱۳۹۶ساعت 22:43  توسط ملاحسنی  | 

کلمات هم آوا

دو واژه را هم‌آوا گویند هرگاه در تلفظ شبیه هم باشند، مثل (خوار، خار - خورده، خرده - خاستن، خواستن). نوع دیگری از کلمات هم‌آوا وجود دارند که علاوه بر تلفظ مشابه، یکسان نیز نوشته می‌شوند ولی معانی مختلفی را می‌تواند منظور کند، مثل (شیر، گاز و ...). به این دسته از لغات چندمعنایی می‌گویند.

کلمات هم نویسه : از اسمش پیداست . واژه هایی که نوشتن یکسان دارند اما از نظر معنی و تلفظ متفاوتند.
کلماتی مانند :
مِهر : محبت ؛ ماه مهر / مُهر : وسیله چاپ دستی
گِل : خاک / گُل :
کُشتی / کِشتی
مسلم / مسلّم
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی/ که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
گوهر مخزن اسرار همان است که بود/ حقه ی مِهر بدان مُهر و نشان است که بود
- دّه – دِه پّر – پُر - کِشتی – کُشتی سُم – سُم گُل – گِل کّره - کُره شُش - شِش


 هم آوا (متشابه ) : به کلماتی می گویند که در تلفظ یکسان اند امّا در نوشتار و معنی متفاوتند . کلمات هم آوا به لحاظ ادبی نیز مورد توجّه اند به نحوی که در آرایه های بدیعی یکی از انواع جناس محسوب شده و به آن «جناس لفظ» می گویند این نوع کلمات در املا دارای اهمیّت بسیارند و از موضوعات قابل توجّه محسوب می شوند . دانستن معنای کلمات هم آوا می تواند به ما در درست نویسی کمک بسیاری کند .

نظر به اهمیّت کلمات هم آوا در ادامه فهرستی از برخی از این واژگان را می آوریم :
زمین : کره ی خاکی ضمین : عهده دار
غالب : چیره ، برتر قالب : شکل
پرتغال : نام کشور پرتقال : نام میوه
اَلَم : درد عَلَم : پرچم
صواب : درست ثواب : پاداش ، اجر
بحر : دریا بهر : برای
غذیر گودال - آبگیر قدیر : توانا ، قادر
حول : اطراف هول : ترس



ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ساعت 9:15  توسط ملاحسنی  | 

آشنایی با روابط واژگانی ( مترادف / متضاد / کلمه های هم خانواده / کلمه ها متشابه )

کلمات مترادف(هم معنی):

به کلمه هایی گفته میشود که معنی و مفهوم یکسانی دارندومیتوانند به جای یکدیگر از هم استفاده کرد.مانند:

(پیمودن =رفتن )     (افسوس =حسرت)و...

 کلمات متضاد(مخالف):

به کلماتی گفته می شود که از نظر معنی ومفهوم مخالف هم هستند.مانند:(تاریک و روشن  )  که مخالف همدیگرند.

 کلمات متشابه:

به کلماتی می گویند که از نظر تلفٌظ یکسان هستند اما از نظر معنی وشکل املایی باهم فرق دارند. مانند:

خار=تیغ گل یا خاشاک    

خوار:کم ارزش کوچک                                                       

کلمات هم خانواده: 

به کلماتی می گویند که از یک ریشه گرفته شده باشند و حرف های اصلی آن کلمه در کلمه های هم خانواده اش پشت سر هم بیاید.

مانند:(تحمٌل ـ حمل ـ حامل )     یا  (عجله ـ عجول ـ تعجیل)و...

نکته:کلمات هم خانواده از نظر معنا به هم نزدیک و در بیشتر مواقع حدٌاقل ۳حرف مشترک دارند.


برچسب‌ها: روابط واژگان
+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم آذر ۱۳۹۵ساعت 0:16  توسط ملاحسنی  | 

چند کلمه هم آوا

حیاط : صحن ، محوطه                  حیات : زندگی

حرم : اندرون خانه ، اهل خانه        هرم : پیری

خویش : فامیل ، خود                   خیش : گاو آهن

خار : تیغ                                    خوار : ذلیل و بی مقدار

قضا : اتفاق                                  غذا : خوردنی

قدر : اندازه و ارزش                      غدر : مکرو بی وفایی

معمور : آباد شده                        مأمور : فرمانبرو نگهبان

نثر : متن - غیر شعر                        نصر : یاری کردن

خاست : بلند شد                           خواست : طلب کرد

حراست : نگهبانی                           حراثت : برز گری - کشاورزی

زهر : سم                                       ظهر : پشت

سفر : یکجانماندن - مسافرت                   صفر : ماه دوم قمری

سد : بستن                                       صد : عدد صد

+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۵ساعت 21:35  توسط ملاحسنی  | 

مِلک، مُلک، مَلَک، مَلِک

مِلک، مُلک، مَلَک، مَلِک

این چهار واژه، صدها سال پیش، از عربی به زبان فارسی راه یافته‌اند. در فارسی امروز (به‌ویژه در سطح کاربردِ عمومی)، «مُلک» به‌ کار نمی‌رود، و تنها در متون کهن و نسبتاً کهن یا در زبان ادیبانهٔ فارسی معاصر کاربرد دارد.

۱) «مِلک» در فارسی امروز واژه‌ای کاملاً آشناست. یعنی دارایی، به‌ویژه دارایی غیرمنقول، مانند خانه و زمین و مغازه.

۲) «مُلک» به‌معنی قلمرو، پادشاهی، و سلطنت است. شاهدمثالی از گلستان: «هنوز نگران است، که مُلکش با دگران است». («که» در اینجا یعنی «زیرا».)

۳) «مَلَک» یعنی فرشته. شاهدمثالی از حافظ: من مَلَک بودم و فردوسِ برین جایم بود.

۴) «مَلِک» تقریباً مترادف پادشاه است. مثالی از گلستان: «بیچاره، در آن حالتِ نومیدی، مَلِک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن، که گفته‌اند: هرکه دست از جان بشویَد، هرچه در دل دارد بگوید». (اینجا هم «که» به‌معنی زیرا، چنان‌که.)

«ملک»، از این جنبهٔ خاص، جزو املاهای نادر است؛ زیرا، افزون بر اصلِ عربی، در فارسی هم با چهار تلفظِ ممکن کاربرد داشته‌اند، و چنان‌که گفته شد، سه تای آنها امروزه هم رایجند. یکی از ویژگی‌های بارزِ خط فارسی ـ عربی (Perso-Arabic) همین «هم‌نویسه»هاست. البته گاهی خواندن و تشخیص آنها دردسرساز می‌شود؛ اما وقتی املا و تلفظ و معنیشان، همراه با هم، به‌درستی در حافظهٔ واژگانیِ ما جا بیفتند، کارمان ساده‌تر می‌شود.
به چنین واژه‌هایی که شبیه هم نوشته می‌شوند، اما تلفظ و معنی آنها متفاوت است، «واژه‌های هم‌نویسه» می‌گویند.
با اندکی فکر کردن و البته با مراجعه به فرهنگ، می‌توانیم چندین واژهٔ هم‌نویسهٔ دیگر بیابیم.

+ نوشته شده در  شنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۵ساعت 21:17  توسط ملاحسنی  | 

کل واژه های هم آوا در کنکور

یکی از سوالات مهم در مسابقات علمی به ویژه آزمون های علمی تیزهوشان و نمونه دولتی و کنکور از موضوع مهم کلمات هم آوا می باشد. دانستن کلمات هم آوا کمک بزرگی در درک متن و درست خواندن و هم چنین ارزشیابی پایانی درس ادبیات فارسی می باشد.

 

دانلود این فایل را به همه کسانی که می خواهند در ادبیات تقویت شوند و در املا پیشرفت کنند و در مسابقات علمی ادبی شرکت کنند توصیه می کنم.

 

دانلود تمام کلمات هم آوا در سه صفحه

 

 در ادامه با تشابه - چند معنایی -هم نویسه - هم آوا بیشتر آشنا می شویم :


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:45  توسط ملاحسنی  | 

هم آوانویسی

کلمات هم آوا (متشابه)

 به کلماتی می گویند که در تلفظ یکسان اند امّا در نوشتار و معنی متفاوتند. کلمات هم آوا به لحاظ ادبی نیز مورد توجّه اند به نحوی که در آرایه های بدیعی یکی از انواع جناس محسوب شده و به آن  «جناس لفظ» می گویند این نوع کلمات در املاء دارای اهمیّت بسیارند و از موضوعات قابل توجّه محسوب می شوند . دانستن معنای کلمات هم آوا می تواند به ما در درست نویسی کمک بسیاری کند .

نظر به اهمیّت کلمات هم آوا در ادامه فهرستی از برخی از این واژگان را می آوریم :

 

زمین : کره ی خاکی

ضمین : عهده دار

غالب : چیره ، برتر

قالب  : شکل

پرتغال  : نام کشور

پرتغال : نام میوه

اَلَم :  درد

عَلَم : پرچم

صواب : درست

ثواب : پاداش ،  اجر

بحر : دریا

بهر : برای

غدیر گودال   -  آبگیر

قدیر : توانا  ،  قادر

حول :  اطراف

هول : ترس

غریب :  دور از وطن

قریب : نزدیک

قاضی  :  داور

غازی  :  جنگجو

آری :  بله

عادی :   بری  -  پاک

ارز :  پول  و بهاء

عرض :  پهنا

اساس :  پایه و بنیاد

اثاث :  وسایل و لوازم

اسم :   نام

اثم :   گناه

امل :  آرزو

عمل : کارو تلاش

امارت :  فرمانروایی و حکومت

عمارت : بنا

باقی :   باقیمانده و ته مانده

باغی : سرکش و نافرمان

تعلّم : آموختن

تألم :  سختی ودرد کشیدن

تهدید : ترساندن

تحدید :  حدو اندازه  -  معلوم کردن

حیات : زندگی

حیاط :   صحن ،  محوطه

حرم : اندرون خانه ،  اهل خانه

هرم :   پیری

خویش : فامیل  ،  خود

خیش :  گاو آهن

خار : تیغ

خوار : ذلیل و بی مقدار

قضا : اتفاق

غذا : خوردنی

قدر : اندازه و ارزش

غدر :  مکرو بی وفایی

معمور : آباد شده

مأمور : فرمانبرو نگهبان

نثر : متن  - غیر شعر

نصر  :  یاری کردن

خاست : بلند شد

خواست : طلب کرد

        حراست : نگهبانی         

حراثت : برزه گری  -  کشاورزی

زهر :  سم       

   ظهر :    پشت

سفر : یکجانماندن  -  مسافرت        

صفر : ماه دوم قمری

سد : بستن                 

                 صد : عدد صد
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:26  توسط ملاحسنی  | 

هم آوا

«هم نویسه» مبحثی است که در کتب فارسی راهنمایی نیامده،لیکن در مسابقات علمی و… از آن سخن به میان آمده است.

هم نویسه:

واژه هایی که از لحاظ معنا و تلفّظ متفاوت بوده، تنها از لحاظ شکل نوشتاری یکسان اند.

مانند: علم(دانش)علم(پرچم) . ببر(نام حیوان)ببر(فعل امر از بن فعل بردن)

به عبارتی همان جناس ناقص

 اما واژه هایی که هم نوشتن آن ها به یک شکل و هم تلفظشان یکسان است لیکن در معنا متفاوت اند, هم آوا , هم نویسه نام دارند.

به عبارتی جناس تام یا کلمات هم آوایی که از لحاظ نوشتن نیز یکسان اند.مثال:

شیر:حیوان جنگل / شیر:شیر خوراکی - بادیه: بیابان / بادیه: ظرف

آن یکی شیر است اندر بادیه کادم می خورد          وان یکی شیر است اندر بادیه کادم می خورد

خویش:خود / خویش: فامیل

برادر که در بند خویش است نه برادر نه خویش است.                    گلستان سعدی

ریش: محاسن / ریش : زخم

ریش را تا ناف آوردن زهد نیست   زهد آن باشد که بر ریش کسان مرهم نهی       سلطانی

چین: کشور چین / چین : شکن

گر ز چین آشوب برخیزد عجب نبود که باز          بــــــــر سر زلف افتادست چین تازه ای          فروغی بسطامی

فرق: تفاوت / فرق: سر

ندانم از سر و پایت کدام خوب تر است         چه جای فرق که زیبا ز فرق تا قدمی     سعدی

گور: قبر / گور: گورخر

نبشته است بر گور بهرام گور          که دست کرم به ز بازوی زور        سعدی

 شانه:وسیله ی مرتب کردن مو / شانه : کتف

 نبینی آن که چو زلف تو را به شانه زنی       سر دو زلف تو با شانه می درآویزد        طبری

چنگ:پنجه / چنگ : آلت موسیقی

برخیز و بیا که چنگ در چنگ زنیم             می نوش کنیم و نام بر ننگ زنیم              خیام

کوفته:نوعی غذا / کوفته: پریشان و مضطرب،ناتوان(خسته)

 کوفته در سفره ی ما گو مباش            کوفته را نان تهی کوفته است               سعدی

صفا:پاکی / صفا: نام مکانی است

چون سری بر آستانش ز سر صفا نهادی   به صفا و مروه ای دل دگرت چه کار باشد      کمال خجندی

دوش:دیشب / دوش: کتف

ز کوی میکده دوشش به دوش می بردند     امام شهر که سجّاده می کشد بر دوش        حافظ

بار:دفعه / بار:پشتواره / بار:اجازه

بارها بار به دربار تو دارند رقیبان     من که بارت کشم ای یار چرا بار ندارم             جامی

داد:دادخواهی / داد:از مصدر دادن

آن که گیسوی ترا رسم تطاول آموخت        هم تواند کرمش داد من مسکین داد   سعدی

زاد:توشه / زاد:از مصدر زادن

بیا و برگ سفر ساز و زاد ره برگیر                  که عاقبت برود هر که او ز مادر زاد         خواجوی کرمانی

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۵ساعت 2:23  توسط ملاحسنی  | 

کلمات هم آوا- هم نویسه- هم آوا هم نویسه

در ادامه با برخی از کلمات متشابه در زبان فارسی آشنا می شوید :

کلمات هم آوا


برچسب‌ها: کلمات هم آوا
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۴ساعت 6:22  توسط ملاحسنی  | 

کلمات هم آوا - هم نویسه - تشابه - چند معنایی

دانستن کلمات هم آوا کمک بزرگی در درک متن و درست خواندن و هم چنین ارزشیابی پایانی درس ادبیات فارسی می باشد.

 

دانلود این فایل را به همه کسانی که می خواهند در ادبیات تقویت شوند و در املا پیشرفت کنند و در مسابقات علمی ادبی شرکت کنند توصیه می کنم.

 

دانلود تمام کلمات هم آوا در سه صفحه

 

 در ادامه با تشابه - چند معنایی -هم نویسه - هم آوا بیشتر آشنا می شویم


برچسب‌ها: کلمات هم آوا
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۴ساعت 17:37  توسط ملاحسنی  |